تحولات اسپانيا٬
التحرير جهانى ميشود!
سياوش دانشور

 

بى مثماترين و سطحى ترين نام و عنوانى که ميشد به تحولات خاورميانه و شمال آفريقا داد٬ عنوان "انقلاب عرب" و "تحولات عربى" و عناوين مشابه بود. اين عناوين تبئين هائى با پيشفرض ناسيوناليستى و اروپا محورانه از رويدادهائى بود که خود واکنشى به بحران اقتصادى جهان سرمايه دارى و مشقات آن بود. واکنش هائى که در قالب اعتراضات ميليونى در کشورهاى اروپا شروع شد٬ به خاورميانه و شمال آفريقا رفت٬ موج به اروپا و آمريکا برگشت٬ و امروز در اسپانيا در کيفيت جديدى به صحنه آمده است.

اگر جنبش ضد کاپيتاليستى و واکنش طبقه کارگر به پيامدهاى بحران اقتصادى در يونان و فرانسه و پرتقال و اسپانيا در دور اول بى نتيجه ماند٬ و در ادامه حکومتهاى ديکتاتورى را در خاورميانه و شمال آفريقا به مصاف توده اى ميکشد و سرنوشت بسيارى از ديکتاتوريهاى سرمايه را در هاله اى از ابهام فرو ميبرد٬ در موج دوم نميتواند به تکرار دور اول بنشيند. نيازهاى مبارزه طبقاتى بناگزير اشکال جديدى از تقابل را پيش رو ميگذارند. اگر در مصر "خطر" شورش جديد گرسنگان توسط سخنگويان بورژوازى و امثال البرادعى اعلام ميشود٬ اگر نيروهاى انقلابى در مصر و تونس دست اندرکار شکل دادن به قدرت در پائين در مقابل قدرت جديد ضد انقلابى در بالا هستند٬ در اسپانيا و اروپاى غربى بارقه هاى عبور از چهارچوبهاى پارلمانى و قانونى و احياى سنتهاى شورائى خود را به جلو اخبار مهم ميرساند. اگر دولت نظاميان در مصر اولويت قوانين ضد انقلابى اش بر عليه اعتصاب کارگرى است٬ در اروپاى دمکراتيک با اولين بارقه هاى حرکت راديکال قانون ممنوعيت تجمع به جلو صحنه مى آيد. با عروج اولين جنبشهاى انقلابى٬ دمکراسى به سجده پدر جدش بيسمارک مينشيند و قوانين اضطرارى وضع ميکند!

خيزش اسپانيا آينده را ترسيم ميکند!

١- تسخير ميدان خورشيد و برپائى کمپها و تظاهراتهاى وسيع در شهرهاى مختلف اسپانيا٬ اعلام جرم عليه بورژوازى و سيستم سياسى و اقتصادى کنونى٬ تاکيد بر نظام شورائى و دخالت مستمر مردم در سياست٬ سازماندهى توده اى در محلات و مراکز مختلف و تصميم گيرى در اجتماعات و مجامع عمومى٬ تاکيد بر برابرى و حمله به اساس تبعيض و نابرابرى بنيادى جامعه کنونى٬ از مفاد اصلى بيانيه ها٬ پيامها٬ سخنرانيها و تبليغات در اين اجتماعات است.   

٢- راديکاليزه شدن اعتراضات در اروپا عليه دولتهاى سرمايه دارى و سياست هايشان در قبال بحران اقتصادى٬ مستلزم فراتر رفتن از چهارچوبهاى دمکراسى پارلمانى و قانونگرائى سنتى و ريشه دار در اروپاى غربى بود. آنچه که کارگران و مردم فرانسه در ايندوره از جمله بعنوان جنبش اشغال کارخانه و گرو گرفتن کارفرماها و برپائى شوراها و سازمانهاى ابتکار توده اى مستقيم در محلات و دانشگاهها پيش بردند٬ در اسپانيا با تسخير ميدان خورشيد و اتخاذ الگوى التحرير و برپائى کمپها در شهرهاى مختلف آغاز شد. نفى چهارچوبهاى رسمى دمکراسى نيابتى و تاکيد بر "دمکراسى واقعى"٬ بناچار اشکال سازمانى و تشکل و روشها و تاکتيک آلترناتيو را بدست ميدهد. در اسپانيا هنوز دمکراسى حتى در زبان چپ چهارچوب انتقادى است. اما اين جنبه فى الحال ضعف اين اعتراضات نيست. بدرجه اى که اعمال قدرت توده اى جلو برود٬ نيازهاى قطبى شدن جدال طبقاتى چهارچوبهاى سياسى و انتقادى محکمترى را الزامى ميکند.  

٣- در متن اين اعتراضات انتخابات اسپانيا نيز برگزار شد و به شکست سوسياليستها و پيروزى راستها منجر شد. هر دو جناح چپ و راست بورژوائى در زدن خدمات و هزينه ها و فقيرتر کردن کارگران توافق دارند و بدرست مردم ميگفتند انتخاب بين اين دو انتخابى بين طاعون و وبا است. قابل توجه کسانى که براى دفاع از ارتجاع به منطق انتخاب بين بد و بدتر آويزان شده اند. با اينحال گرايش سوم که بناچار بايد از تحريم انتخابات فراتر رود و بعنوان يک نيروى آلترناتيو بميدان آيد٬ امروز صرفا خود را در اعلام بى اعتبارى پارلمان و انتخابات و احزاب موجود بورژوائى نشان داده است و هنوز ميزان شرکت کنندگان در انتخابات حاکى از ضعيف بودن نيروى سوم بعنوان يک راه حل است.

۴- سياست دولتها و رسانه هاى وردست شان از انعکاس واقعيات اين اعتراضات و اعمال سانسور شديد خبرى در باره تحولات اسپانيا٬ بيانگر وحشت آنها از تسرى الگوى اسپانيا و عادى شدن زيرپا گذاشتن قانونيت بورژوائى است. تمام نيروها و جرياناتى که در اين اعمال قانون ذينفع اند٬ يعنى در اعمال اراده و منافع اقليت ناچيز بورژوازى بعنوان "منافع عمومى" شريک اند٬ به اعتراضات اسپانيا و مطالباتش روى خوش نشان نميدهند. همه فهميده اند که عادى شدن شکستن مرزهاى قانونى٬ عبور از چهارچوبهاى پارلمانى٬ و رو آورى به سياستهاى عمل مستقيم توده اى و کارگرى ميتواند آغاز زير سوال بردن قدرت سياسى بورژوازى و وارد شدن جامعه به مراحل نوينى باشد. دمکراسى با راديکاليزه شده اعتراضات مردم زمينگير ميشود و ماهيت طبقاتى اش بعنوان چهارچوبى سياسى براى دفاع از منافع بورژوازى عريان تر ميشود.

۵- اهميت اسپانيا تنها در اين نيست که بازگشت قطعى موج به اروپا را اعلام ميکند بلکه در اين نيز هست که التحرير را جهانى ميکند. اسپانيا در عين حال به کمک مصر و تونس براى پيشروى مى آيد و بناچار بايد از محدوديتهاى مصر و تونس اجتناب کند. در اسپانيا زير سوال بردن اساس نظام کنونى با صداى بلند اعلام شده است. نفس اين موضوع فضاى سياسى را قطبى و به صفبنديهاى جديدى شکل ميدهد. در تقابل با اين روند٬ بدون ترديد دمکراسى غربى بدرجه بيشترى ميليتاريزه ميشود و چهره واقعى و سرکوبگرانه اش را درست مانند نيروهاى مبارک در ميدان التحرير نشان خواهد داد.  

۶- تشديد بحران اقتصادى و در راه بودن "شوک سوم"٬ امکان سقوط قريب الوقوع اقتصادى اسپانيا و پرتقال٬ بيکارى وسيع و بسته شدن کارخانه جات و مراکز صنعتى٬ و تمايل توده اى به سنتهاى عمل مستقيم و شورائى٬ امکان عروج يک جنبش کنترل کارگرى را در اروپا در چشم انداز قرار داده است. تحرک کنونى تنها ميتواند با موج اعتصابات کارگرى٬ و اعمال کنترل کارگرى به فاز جديدى پا بگذارد. در اين مسير کارگران بايد افق آلترناتيو و نظام بهترشان را در مقابل کل جامعه بگذارند. جنبش کنترل کارگرى حلقه اى در استراتژى کسب قدرت سياسى و برپائى حکومت شوراها است.  

٧- همبستگى با مردم اسپانيا و اعتراضات شان در شهرهاى آلمان و ديگر کشورهاى دنيا قابل توجه است. جنبش جهانى ضد کاپيتاليستى بدرستى بر ممکن بودن جهان بهترى تاکيد ميگذارد و براى تحقق آن دست بکار شده است. در اسپانيا از همان ابتدا به مردم اروپا فراخوان داده شد که برخيزيد! کمونيست کارگريهاى اسپانيا و منطقه کاتالونيا بايد در اين فرصت طلائى نقش درخورشان را ايفا کنند و کل جنبش طبقاتى و انقلابى را گامى جلو ببرند. اسپانياى انترناسيوناليست در عين حال به کارگر در هر گوشه جهان فراخوان ميدهد که درد يکى است٬ منشا درد يکى است٬ راه حل يکى است؛ کارگران عليه نظم کهنه بپاخيزيد! برپائى يک دنياى بهتر ضرورى و ممکن است!   
٢۵ مه ٢٠١١